قالیـچه پرنـده

ساخت وبلاگ
اگر از این به‌بعد باید بیشتر مراقب گردن‌درد و مسائل این‌چنینی باشم، خیلی خیلی خوشحالم که نتیجة بشوروبساب و کارهای توی این سبک و سیاق نبوده؛ چیزی که ذررره‌ای حتی بیش از مقدار عادی و لازمش برای خودم (که معمولاً‌ خیلی کم است) قبولش ندارم. یا نتیجة کم‌تحرکی بوده که 100٪ تقصیر خودم است، یا نتیجة کارهایی که از انجام‌إادنشان لذت برده‌ام،  شکوفا شده‌ام، خودم را از جهتی پیش انداخته‌ام و چیزی را در جریانشان کشف کرده‌ام.یک چیزی هم 1-2 ساعت پیش توی مغزم وول می‌خورد که چون تا حالا ننوشتمش به همتایانش، در بخش نوشته‌های گمشدة مغزم، پیوست! قالیـچه پرنـده...ادامه مطلب
ما را در سایت قالیـچه پرنـده دنبال می کنید

برچسب : قاعدتاً, نویسنده : 6alfomian0 بازدید : 25 تاريخ : شنبه 11 آذر 1396 ساعت: 10:18

هیمائیل [1]، وقتی دست‌هایم را بعد از بیست دقیقه ظرف‌شستن خشک می‌کردم،  هیم‌هیم‌کنان گفت: می‌توانستی به‌جای حرف‌زدن با خودت یک فصل دیگر از کتاب دوم را گوش بدهی، نعع؟ [1]. هیمائیل موجودی با ذات فرشته اما خرده‌شیشه‌های ابلیسی مجسم است که از آن سال‌های دور آغاز وجدان‌درد گرفتنم با من همراه بوده. کار شریفش آن است که درافشانی‌کردنش با هیم‌هیم پنهان و آشکاری همراه است؛ در راستای عذاب‌وجدان دادن به من.و یکی از هنرهای پاندای کونگ‌فوکار درونم هم این است که به هیم‌هیم‌ها و سرتکان‌دادن‌هایش وُقعی ننهد! فکر کنم نگفته بودم که این گسترة رنگ‌های بلاگ‌اسکای خیلی ناخوشکل است. از این لحاظ، واقعاً دست پرژن‌بلاگ مریزاد! قالیـچه پرنـده...ادامه مطلب
ما را در سایت قالیـچه پرنـده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6alfomian0 بازدید : 11 تاريخ : شنبه 11 آذر 1396 ساعت: 10:18

بیشتر بادم‌ها (آدمیزادها؛ به‌زبان غ‌ب‌م یا غول بزرگ مهربان جناب رولد دال) برای کاری وقت می‌گذارند که قاعدتاً‌نباید.

حتی خود من بادمی‌ام که در این دنیا برای هیچ‌کاری‌نکردن (سلام پاتریک) هم وقت گذاشته‌ام؛ در حالی که در دنیایی موازی مشغول آرام‌کردن خودم بودم و در دنیای موازی دیگری به کشف و اختراع و خلاقیت مشغول.

گاهی فکر می‌کنم نتایج خیلی از اقداماتم در دنیاهای موازی مثل غبار کهشکشانی در فضایی بی‌سروته شناورند و به افق خیره شده‌اند.

قالیـچه پرنـده...
ما را در سایت قالیـچه پرنـده دنبال می کنید

برچسب : سروسینه, نویسنده : 6alfomian0 بازدید : 9 تاريخ : شنبه 11 آذر 1396 ساعت: 10:18

نمی‌دانم چرا مدتی است فکر می‌کنم مارتین کپل نتوانسته شخصیت دنریس تارگرین را خیلی خوب و تقریباً کامل دربیاورد! جای برخی جزئیات درمورد دنریس در داستان خالی است انگار. درست است من فقط دو کتاب را کامل خوانده‌ام، اما به‌نسبت هم که در نظر بگیریم، چیزهایی کم است؛ محو و بی‌رنگ است. حتی کمرنگ هم نه. اگر کمرنگ بود می‌گفتم قرار است بعداً روشن‌تر شود یا اصلاً روشن نشود، خودمان برای خودمان ببافیمش و کاملش کنیم. ولی اژدها جانم می‌گوید مارتین نتوانسته خودش دنریس را به‌درستی کشف کند و باهاش کنار بیاید تا بتواند ارائه‌اش کند. چطور توی همین دو کتاب (حالا چون بقیه را نخوانده‌ام، در نظر نمی‌گیرمشان) تیریون و حتی ند با آن حضور اندکش، یا آریای فسقلی و برن عجیب غریب شخصیت‌ها طوری مطرح شده‌اند که می توانم پوست و گو قالیـچه پرنـده...ادامه مطلب
ما را در سایت قالیـچه پرنـده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6alfomian0 بازدید : 29 تاريخ : شنبه 11 آذر 1396 ساعت: 10:18

طی این یک هفته، از بعد دیدن شیرین و خنک پرکلاغی جان در ظهر تابستانی آن خیابان‌ها و کافة قشنگ، تا حالا 9 اریگامی ساخته‌ام؛ دوتاشان تکراری از آب درآمدند ولی خوب بود [1] یکیشان هم قرار بود اسب باشد [2] ولی با اینکه از روی فیلم درستش کردم، یک جایش را نفهمیدم و حالا شبیه آن حیوان اسطوره‌ای خودمان (هما یا گریفین) شده. به هرحال، دیدم نمی‌توانم ازش ناراضی باشم و باید این الگو را باز هم تمرین کنم. دوتا هم قالیـچه پرنـده...ادامه مطلب
ما را در سایت قالیـچه پرنـده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6alfomian0 بازدید : 38 تاريخ : چهارشنبه 8 شهريور 1396 ساعت: 19:37

موندم با این نشونه‌ها، که انگار چیزیم هست ولی هیچیم نیست، «اسکین چینجر»م مثل برندون استارک؛ یا با این بارها اسم عوض کردن‌هام و خواست قلبیم برای رقصندة آب شدن و علاقة عجیب به سیریو فورل و جیکن ه‌گار در واقع جزء بی‌نام‌ها هستم، مثل آریا استارک.

قالیـچه پرنـده...
ما را در سایت قالیـچه پرنـده دنبال می کنید

برچسب : پنهان, نویسنده : 6alfomian0 بازدید : 30 تاريخ : چهارشنبه 8 شهريور 1396 ساعت: 19:37

بعد ناگهان آشپزخانة آفتابی، تنگ خامة روی میز، پرندة روی درخت سیب کنار در، و کمی دورتر، تنگة کاتگات، جایی که آسمان آبی و آب دایی هنریک را احاطه کرده بودند و او تورهای پر از ماهی‌اش را بیرون می‌کشید...، همه و همه باعث شدند کابوس تفنگ و سربازهای عبوس کمرنگ شود و چیزی بیشتر از داستانی ترسناک یا شوخی‌ای قالیـچه پرنـده...ادامه مطلب
ما را در سایت قالیـچه پرنـده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6alfomian0 بازدید : 19 تاريخ : جمعه 9 تير 1396 ساعت: 20:30

بعد ناگهان آشپزخانة آفتابی، تنگ خامة روی میز، پرندة روی درخت سیب کنار در، و کمی دورتر، تنگة کاتگات، جایی که آسمان آبی و آب دایی هنریک را احاطه کرده بودند و او تورهای پر از ماهی‌اش را بیرون می‌کشید...، همه و همه باعث شدند کابوس تفنگ و سربازهای عبوس کمرنگ شود و چیزی بیشتر از داستانی ترسناک یا شوخی‌ای قالیـچه پرنـده...ادامه مطلب
ما را در سایت قالیـچه پرنـده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6alfomian0 بازدید : 30 تاريخ : جمعه 9 تير 1396 ساعت: 20:30

بعد ناگهان آشپزخانة آفتابی، تنگ خامة روی میز، پرندة روی درخت سیب کنار در، و کمی دورتر، تنگة کاتگات، جایی که آسمان آبی و آب دایی هنریک را احاطه کرده بودند و او تورهای پر از ماهی‌اش را بیرون می‌کشید...، همه و همه باعث شدند کابوس تفنگ و سربازهای عبوس کمرنگ شود و چیزی بیشتر از داستانی ترسناک یا شوخی‌ای قالیـچه پرنـده...ادامه مطلب
ما را در سایت قالیـچه پرنـده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6alfomian0 بازدید : 15 تاريخ : جمعه 9 تير 1396 ساعت: 20:30

بعد ناگهان آشپزخانة آفتابی، تنگ خامة روی میز، پرندة روی درخت سیب کنار در، و کمی دورتر، تنگة کاتگات، جایی که آسمان آبی و آب دایی هنریک را احاطه کرده بودند و او تورهای پر از ماهی‌اش را بیرون می‌کشید...، همه و همه باعث شدند کابوس تفنگ و سربازهای عبوس کمرنگ شود و چیزی بیشتر از داستانی ترسناک یا شوخی‌ای قالیـچه پرنـده...ادامه مطلب
ما را در سایت قالیـچه پرنـده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6alfomian0 بازدید : 28 تاريخ : جمعه 9 تير 1396 ساعت: 20:30